اولین بنای بلند تهران چگونه ساخته شد؟
- 08 دی 1399
- دروازه تهران
- یک نظر

تنها بازمانده معماری نوین خیابان جمهوری
زهرا داستانی
پیش از اینکه برجها از گوشه و کنار این شهر سر برآورند، ساخت نخستین بناهای بلند مرتبه در تهران حیرت ساکنان این شهر را برانگیخته بود. خیابان جمهوری محلی بود که نخستین بناهای بلند مرتبه در آن ساخته شد. بعد از ساختمان باشگاه افسران با ۴ طبقه به دست خارجیها در تهران، اولین ساختمان بلندمرتبهای در خیابان جمهوری تهران به دست یک ایرانی بنا شد و سالها بعد ساختمان ۱۶ طبقهای در جوار آن ساخته شد که نامش را «پلاسکو» گذاشتند. اگرچه در دهههای بعد با ساخت برجهای بلند دیگری در تهران، نخستین بنای بلند مرتبه شهر آن جلال و جبروت سابق را نداشت و موجب حیرت تهرانیها نمیشد اما روایت معمار ایرانی این بنا با مردمی که برای اولین بار با یک ساختمان ۱۰ طبقه روبهرو میشدند شنیدنی است.
هوشنگ خانشقاقی، نخستین کسی است که جسارت ساخت اولین ساختمان ۱۰ طبقه در تهران را به خود داد. شاید این جسارت، خلاقیت و خستگی ناپذیریاش را از پدربزرگ خود میرزا مهدی خان شقاقی (ممتحن الدوله) به ارث برده بود. کسی که نخستین معمار دانش آموخته ایران در پاریس و طراح ساختمانهایی چون مجلس شورای ملی، مسجد سپهسالار (مطهری)، قصر فیروزه، پارک اتابک و… در عهد ناصری بود؛ اما هوشنگ خانشقانی برخلاف پدربزرگ فارغ التحصیل دانشکده فنی ایران بود و در رشته راه و ساختمان از این دانشگاه فارغ التحصیل شده بود. نخستین بنای بلند مرتبه خود را ۶ سال پس از فارغ التحصیلیش از دانشگاه ساخت و خیابان جمهوری (باغ سپهسالار قدیم) را برای این کار انتخاب کرد. مالکیت بنا متعلق به خودش بود و شاید همین دست او را برای خلاقیتهای بعدی باز گذاشت.
این ساختمان تماماً بتن آرمه است. سقفها و اعضای باربر به خصوص نقاط اتصال با دقت با بتن مسلح محکم شدهاند. پس از گذشت ۴۵ سال و بروز چند زلزله در تهران همچنان پا برجاست و این خود نشان میدهد طراح و معمار بنا امتحانش را به خوبی پس داده است. همان طور که هوشنگ خانشقانی در فصلنامه آبادی شماره هجدهم پاییز ۱۳۷۴ در این باره گفته: «من همیشه میگفتم اگر این ساختمان را از ته ببریم و بخوابانیم و دوباره سرجایش بگذاریم هیچ گونه آسیبی به آن نخواهد رسید.»
نخستین ساختمان بلند مرتبه چگونه ساخته شد؟
این ساختمان نخستین ساختمانی است که در آن از اتصالات آهنی استفاده شده و معمار آن برای جوشکاری با مشکلات بسیاری مواجه بوده است او درباره نحوه جوشکاری و حمل تیرآهنهای این ساختمان گفته است: «در آن زمان دستگاه جوشکاری و جرثقیل نبود این مشکل هم میبایست به طریقی مطالعه و حل میشد. در خارج از شهر در یک دکان آهنگری دستگاه جوشی بازمانده از جنگ بود که از آن استفاده کردیم و اتصال دو تیر آهن به اندازههای معین را با تسمه آهنی انجام دادیم و با تنها وسیله حمل موجود در آن زمان یعنی گاری اسبی به محل ساختمان آوردیم. پس از برپایی ستونها روی صفحه زیر پیها مفتولها را داخل ستونها قرار دادیم و بتنریزی کردیم. بدین طریق ستونها به طور کامل به صفحه متصل شدند و پس از سخت شدن، بتن عملاً کار جوش را کرد. به همین طریق سقف و ستونهای فوقانی هم نصب شدند و تیرها و سقف بتن آرمه باعث استحکام اتصالات شد.»
به دنبال مرجعی برای نظارت
از آنجایی که ساختمان هوشنگ خانشقانی نخستین ساختمان بلند مرتبهای است که در تهران ساخته میشود، مرجعی برای نظارت بر آن وجود ندارد و همین امر کار را برای او سختتر کرده است. به خصوص زمانی که ساخت این بنا با اعتراض مردمی مواجه میشود که از ساختمان ۱۰ طبقه حیرت کردهاند. خانشقانی در این باره روایت کرده است: «وقتی به طبقات هشتم و نهم رسیدیم از شهربانی (نه از شهرداری) آمدند برای تحقیق و کار را متوقف کردند. گویا عدهای شکایت کرده بودند که آقا اینها همین طور دارند میروند بالا و همین امروز و فرداست که ساختمان روی سر مردم خراب شود. من یک دفترچه محاسبات ۱۰۰ صفحهای داشتم و همه جزئیات را حساب کرده بودم، اما مرجعی نبود که آنها را ببیند. دنبال مرجع میگشتم سپهبد زاهدی وزیر کشور و آشنای پدرم بود وقت گرفتیم و به دیدنش رفتیم. کتابچه را به او نشان دادم. گفت من که سر در نمیآورم، به شهرداری بروید. در شهرداری هم کسی از محاسبات من سر در نمیآورد. یک مهندس ارمنی به نام پپیان بود که در روسیه درس خوانده بود. او هم گفت که نمیفهمد. من گفتم برایتان شرح بدهم چطور؟ او قبول کرد و من برایش شرح دادم. اگرچه خودش میگفت خیلی از محاسبات را نفهمیده، اما دست کم فهمید که درست حساب کردهام و خلاصه اجازه داد که ساختمان را ادامه بدهیم.» اما این تمام ماجرا نبود و به گفته هوشنگ خانشقانی جنجال و سر و صدا در مورد ساختمان او همچنان ادامه پیدا کرد. او در مصاحبه خود با فصلنامه آبادی از نامه مهندس برق آلمانی سخن گفته که برای او نوشته است که «چطور مردم دائم ناسزا میگویند و آزار میدهند؛ یکی میگفت باد بیاید خراب میشود، یکی میگفت اگر طوفان شود چه کار میکنید…»
ساخت آسانسور ایرانی
اما هوشنگ خانشقانی به خلاقیت خود و جسارتهایش در ساخت اولینها ادامه داده و دست به ساخت اولین آسانسور ایرانی نیز زده است. او روایت کرده: «باشگاه افسران ۴ طبقه بود و یک آسانسور داشت که تشریفاتی بود. ما هم ناچار بودیم آسانسور بگذاریم. قیمتی از آلمان گرفتیم که خیلی بالا بود. برای من پرداخت این مبلغ پول در آن زمان خیلی سخت بود. ساختمان هم مال خودم بود؛ فکر کردم خودم بسازم. شریکم گفت مگر عقلت کم شده، چطور آسانسور میسازی؟ ولی راستش من شجاعت این جور کارها را داشتم.»
او ادامه داده: «خلاصه، وقتی خواستم آسانسور بسازم باز هم به سراغ دانشکده فنی رفتم که کتابهای خیلی خوبی داشت و استفاده از آن هم آزاد بود. من هم هر گرفتاری پیدا میکردم، به سراغ کتابخانه دانشکده فنی میرفتم. دیدم ساختن آسانسور خیلی هم سخت نیست. چند کار ظریف دارد که باید فکرش را کرد و خطری وجود ندارد. شش ماه شب و روز کار کردم. شبها واقعاً خوابم نمیبرد. سرانجام موفق شدم. یک نجار خیلی خوب هم داشتیم که یک اتاقک از فورمیکا درست کرد درست مثل آسانسورهای فرنگی و خیلی هم قشنگ بود.
ساختن آسانسور خیلی هم ساده نبود. البته چون بعد از جنگ جهانی بود مقداری اشیاء خارج از رده نزد اوراقچیها پیدا میشد، از جمله جعبه دندههای مختلف که من پس از تعویض و ساخت قطعاتی آن را تبدیل به موتور آسانسور کردم و پس از نصب ریلهای هادی و وزنه تعادل و دیگر ادوات ایمنی که خیلی فکر و وقت گرفت موفق به راهاندازی آن شدم. باید بگویم که این کار جدید ساخت آسانسور که اولین بار در ایران انجام شد خالی از خطر هم نبود که فقط با شجاعتی که در خود حس میکردم انجام دادم.»
اگرچه امروز نزدیک به ۶۹ سال از عمر این بنا میگذرد و سالها است که هوشنگ خانشقاقی در دل خاک آرامیده اما این بنا همچنان پا برجاست و بخشی از هویت تاریخی و معماری معاصر تهران را تشکیل میدهد. حالا با فروریختن ساختمان پلاسکو این ساختمان تنها میراث به جای مانده از دوران شکوفایی معماری نوین در ایران است.
۹ دی ۱۳۹۹ – روزنامه چندرسانهای دروازه تهران
از میان خبرها: خانه پدری جلال آل احمد، از خانه باستانشناسان تا خانه معتادان