به مناسبت درگذشت عباس جوانمرد از خاطرهسازان محله سنگلج – دروازه تهران

صحنه پرداز تئاتر ملی
باربد اعلایی
عباس جوانمرد سال ۱۳۰۷ در شهر تهران متولد شد و هفتم مهرماه ۱۳۹۹ در تورنتو کانادا درگذشت. او تحصیلات مقدماتی را در مدرسه دارالفنون گذراند. از سال ۱۳۳۰ برای تحصیل در رشته تئاتر به هنرستان هنرپیشگی رفت. در آنجا با علی نصیریان، فهیمه راستکار، جعفر والی، بیژن مفید و… هم دوره بود. روزی فهیمه راستکار همکلاسیها را با چهرهای به نام شاهین سرکیسیان آشنا میکند. خود او به واسطه احمد شاملو با سرکسیان آشنا شده بود. سرکیسیان که خانهای در خیابان رشت داشت، میخواست تئاتری متفاوت با تئاتر رایج ارائه کند و به همین خاطر به دنبال گروهی جوانِ نوجو میگشت که حاضر باشند با ایدههای او همراه شوند. اینچنین خانه سرکیسیان در خیابان رشت تبدیل به کارگاه و محفلی تئاتری میشود. در این محفل سرکیسیان شروع به ترجمه میکند، گروه تمرین میکنند، از تئاتر حرف میزنند و رؤیای صحنههای متفاوت را در سر میپرورانند.
حرفهایی همچون سیلی
روزی امیرحسین جهانبگلو، پژوهشگر و اندیشمند حوزههای فلسفه و تاریخ مهمان یکی از جلسههای تمرینی گروه میشود. استراتژی گروه مبنی بر اجرای متنهای خارجی با انتقاد شدید جهانبگلو روبرو میشود. او اعتقاد داشته که اجراگران ایرانی نمیتوانند مناسبات ارتباطی و عاطفی شخصیتهای درامهای غربی را درک کنند و در نهایت اجرایی سطحی از این متنها خواهند داشت.
جوانمرد گفته است که حرفهای جهانبگلو به یک سیلی میمانست. سیلیای که هم درد داشته و هم خواب از سر پرانده است. شاید از همین رو گروه تصمیم میگیرد به سراغ تولید متن ایرانی برود. جوانمرد نمایشنامه «درد دل آمیز یدالله» و «مردهخورها» و علی نصیریان نمایشنامه «افعی طلایی» را بر اساس متنهای صادق هدایت تنظیم میکنند. این سه اجرا اردیبهشت سال ۱۳۳۶ با عنوان آثار «گروه هنر ملی» در تالار فارابی روی صحنه میروند تا راه جوانمرد، نصیریان، جعفر والی و در ادامه بهرام بیضایی، غلامحسین ساعدی، علی حاتمی، محمود استادمحمد و بسیاری دیگر در زیرمجموعه این گروه و ایده هنر ملی آغاز شود.
برپا شدن سالن تئاتر محله سنگلج
سال ۱۳۴۴ تالاری در محله سنگلج برپا شد که در آن روزگار نامش تالار «۲۵ شهریور» بود و امروز به نام تالار «سنگلج» میشناسیمش. این تالار به نوعی مرکز فعالیتهای «گروه هنر ملی» قرار گرفت و علاوه بر این تا سالها مهمترین و شناخته شدهترین سالن اجرای تئاتر پایتخت به حساب میآمد. عباس جوانمرد در کتاب خاطرات خود با عنوان «دیدار با خویش» که سال ۱۳۹۵ منتشر شد، روایتی از ساخته شدن این تالار ارائه داده که آن را میتوان روایت یک شاهد عینی توصیف کرد. او درباره ساخته شدن تالار سنگلج نوشته است: «زمین حدود سیصد متری آن، قطعه زمین بیمصرفی از بازماندههای خانههای خریداری شدهی سنگلج توسط شهرداری برای احداث پارک شهر بود که به توصیه پهلبد شهرداری آن را در اختیار هنرهای زیبا گذاشته بود.
بعد از صدور حکم توقف ساختمان تالار رودکی و انتشار شایعهی اختلاس در جریان ساخت آن، ترفندی به ذهن ناقلا مردی از اهل بخیه رسید که هرکه بود یادش به خیر اما اجرای آن ترفند به عهده مقام وزارت رسید.» جوانمرد این فرد را در پانویس کتاب غلامحسین جباری نامی معرفی میکند. نکته اینجاست که در آن زمان ساخت تالار رودکی (تالار وحدت) به دلایل فساد مالی متوقف شده بود.
جوانمرد در روایتش اعتقاد دارد جباری که از معاونان وزارت فرهنگ بود برای سرپوش گذاشتن بر فساد مالی تصمیم میگیرد به سرعت تالاری دیگر در شهر برپا کند. او صحنه را به گونهای مدیریت میکند که پیمانکار تالار رودکی به دیدار وزیر فرهنگ برود و در این دیدار وزیر سراغ بنیاد رودکی را بگیرد و پیمانکار از توقف کار بگوید و وزیر قول پیگیری بدهد و در نهایت طرحی هم برای زمین سنگلج بخواهد. اینگونه جناب معاون کل، نقداً از اتهام حیف و میل کلان خلاص میشود و همه مشغول ساختمان جدید میشوند.
جوانمرد به سنگلج میرود
در ادامه جوانمرد از سوی پهلبد مأمور به نظارت روی کار میشود. جوانمرد نوشته است: «همان روز عصر به محل ساختمان رفتم. به قول اهل ساخت و ساز، سفتکاری تمام شده بود و مشغول زدن سقف سالن بودند.» جوانمرد گفته است به دلیل عرض کم زمین خوشبختانه ساختمان به شکل بیضی در آمده بود که بهترین شکل برای یک ساختمان تئاتر است اما دهانه صحنه به شکل فجیعی تنگ و بیقاعده بوده است و حتی برای پشت صحنه دستشویی در نظر گرفته نشده بود.
گروه سازنده اعلام میکنند که کار از کار گذشته است اما اصرار جوانمرد و اینکه مسئولیت این کار به او سپرده شده باعث میشود که گروه شروع به ترمیم ساختهها کند. در نهایت تالار سنگلج با برپایی جشنواره نمایشهای ایرانی کار خود را آغاز کرد. عمده اجراهای گروه هنر ملی در این سالن روی صحنه میرفت و تالار به نوعی شناخته شدهترین سالن تئاتر تهران به حساب میآمد. سالنهای بعدی تهران مثل «کارگاه نمایش» یا خیلی کوچک بود و به هنر خاص و تجربی اختصاص داشت یا مثل تالار رودکی برای اجرای موسیقی و اپرا در نظر گرفته شده بود. بعدها و از سال ۵۱ تئاتر شهر هم آغاز به کار کرد اما تا مدتها شناختهشدهترین مرکز تئاتری کشور، تالار سنگلج به حساب میآمد.
بخشی از حافظه شهر
حالا تالار سنگلج بخشی از داشتههای محله سنگلج به حساب میآید و یکی از ساختمانهای هویتساز این محله است. از سوی دیگر بخشی از مهمترین تجربههای تئاتر ایران در دهههای ۴۰ و ۵۰ در این سالن روی صحنه رفته است. حافظه این تالار اجرای رکنالدین خسروی از نمایشنامه «لبخند باشکوه آقای گیل» اکبر رادی را در خاطره دارد. سنگلج شد سالنی برای اجرای نمایشنامههای غلامحسین ساعدی. صحنهای که عباس جوانمرد نمایشنامه «پهلوان اکبر میمیرد» بهرام بیضایی در آن به نمایش گذاشت. در این تالار بوده که نویسندهای به نام علی حاتمی معرفی میشود و بعد به پا به سینما میگذارد. حافظه تالار سنگلج خاطرههای بسیاری در خود دارد.
چه بسیار بحثها که بعد از دیدن اجراها شکل نگرفته. مثل آن روز که دکتر شریعتی و شاگردانش به تماشای «آسید کاظم» محمود استاد محمد نشستند. اگر مدیران امروز این تالار میتوانستند بخشی از حافظه این تالار را به نمایشگاهی درخور و فراتر از چسباندن چند پوستر به در و دیوار تبدیل کنند، این تالار میتوانست یکی از مقاصد گردشگری شهر باشد. چنانچه هنوز به عنوان یک سالن تئاتر فعال است و به شکل موردی با استقبال تماشاگران هم مواجه میشود.
۹ مهر ۱۳۹۹ – روزنامه چندرسانهای دروازه تهران
از میان خبرها: تجربه اجرای تئاتر در فضای باز در این روزهای تهران