زندگی پر فراز و نشیب مجسمهها در شهر تهران – دروازه تهران
- 17 آذر 1399
- دروازه تهران
- یک نظر

معنی کردن شهر برای شهروندان
زهرا داستانی
شهرها تنها مکانی برای سکونت انسانها نیستند. شهرها در گذر زمان تبدیل به عرصهای برای هنرنمایی خلاقانه هنرمندانی شدهاند که در آنها زندگی کردهاند و شهر را با آثار هنری به جای مانده در آن به شهروندان و هنرمندان بعد از خود رساندهاند. تهران از جمله شهرهایی است که با وجود شلوغیها، در هم تنیدگیها، ناملایمتیها و کاستیهایش بستری برای فعالیت و نمایش آثار خلاقانه هنرمندان شده است. هنرمندانی که با خارج کردن آثارشان از درون موزهها و گالریها و نمایش آنها در محیط شهری به هویتبخشی و ارتقای کیفیت بصری محیطی که الهام بخش آنها در خلق آثارشان بوده، کمک کردهاند.
مجسمههای شهری از جمله آثار هنری هستند که شهر را به شهروندانش پیوند میزنند. امروزه تهران مجسمههای شهری زیادی دارد که در معابر و پارکهای شهر پراکنده شدهاند. مدیران شهری در تهران به فراخور مناسبها و رویدادهای مختلف در سالهای اخیر سعی کردهاند به تعداد این مجسمههای شهری بیفزایند و همچنان در صدد افزایش آن هستند؛ اما مجسمههای شهری چرا در معرض توجه مردم و مدیران شهری قرار گرفتهاند؟ پیش از پاسخ به این سؤال شاید بهتر باشد به سیر ساخت مجسمههای شهری در تهران نگاهی بیندازیم.
پیکره پر حاشیه ناصرالدین شاه
منابع تاریخی میگویند که سابقه ساخت مجسمه در ایران به دوران اشکانیان و ساسانیان باز میگردد. مجسمههایی که بیشتر به تندیسها خلاصه میشدند. پس از اسلام، هنر مجسمهسازی در ایران دچار دگرگونی شد. در این دوران ساخت مجسمه به شکل گذشته تقریباً از میان رفت تا اینکه هنرمندان در دوره قاجار دوباره به مجسمهسازی روی آوردند. در همین دوران بود که پای مجسمهها به شهرها باز شد.
نخستین مجسمههای شهری به دستور ناصرالدین شاه قاجار ساخته شد. مجسمهای ساختهشده از او نشسته بر اسب که قرار بود در یکی از میدانهای اصلی تهران نصب شود. ایده ساخت این مجسمه شهری زمانی در سر ناصرالدین شاه شکل گرفت که در سفرش به فرهنگ، شهرها را مملو از تندیسها و مجسمههای شهری دید. تندیس ناصرالدین شاه به دستور اقبال السلطنه، وزیر قورخانه و توسط میرزا علی اکبر معمار در اردیبهشت ۱۲۶۶ ساخته شد؛ اما این کار چنان بر خلاف عرف محسوب میشد که به جای نصب در میدان شهر، به صلاحدید شاه به قورخانه برده شد تا دو سال بعد آن را به باغشاه منتقل کنند. مجسمهای که در آخر ذوب شد.
میدانها میزبانها مجسمهها شدند
اما مجسمهسازی شهری در دورههای بعد همزمان با توسعه شهری و ورود مدرنیته به ایران از این جریان تأثیر پذیرفت.
در دوره رضاخان با گسترش حضور خودروها در فضاهای شهری، «میدان» ها به عنوان نماد تجدد و عنصر مدرن با الگوبرداری از شهرهای غربی وارد تهران شدند. عنصری که مهمترین کارکرد آن سهولت حرکت و تردد خودروها و نه شهروندان در شهر بود؛ اما به فراخور حضور این میدانها در شهر هنر به کمک شهر آمد و با طراحی و نصب مجسمههایی در میانه آن پیوندی میان شهر و شهروندانش برقرار شد. این مجسمهها اولین مجسمههای شهری در تهران بودند.
ایدههای ملیگرایانه با اقتدارگرایی پهلویها در هم آمیخت، مجسمههایی از جمله پیکره خاندان پهلوی شامل مجسمه فیگوراتیو اسبسوار، مجسمه ایستاده و سردیس و مجسمه مشاهیر ادب و سیاست را در فضای شهری تهران قرار گرفت
اولین مجسمههای پهلوی اول در سال ۱۳۱۴ در میادین تهران نصب شدند. این مجسمهها به سفارش بلدیه و به دست «آگوست مایارد» مجسمهساز ساخته شد و در سه میدان راهآهن، سپه و کرج نصب شدند. از این سه مجسمه دوتای آن شاه را سوار بر اسب و دیگری شاه را به صورت ایستاده مجسم کرده بودند.
در این دوران مجسمههایی که در میادین شهر نصب میشدند پیکرههایی از افراد بودند که در اندازه و شکل واقعی یک انسان ساخته میشدند؛ به عبارت دیگر شباهت مجسمه پیکره به واقعیت یک اصل به شمار میرفت.
شهروندان تهرانی در کنار مجسمهها
از دهه ۱۳۳۰ به بعد نهضت تازهای در هنر نقاشی و مجسمهسازی ایران به وجود آمد که هنرمندانی چون پرویز تناولی، ژازه تباتبایی و بهمن محصص با بهرهگیری از ایدههای هنر مدرن و استفاده از عناصر سنتی جامعه ایرانی، سعی در احیای هویت ملی و ارتباط جهانی در مجسمهسازی ایران داشتند. این مجسمهها اغلب در فضای پارکها، موزهها، جلوخان تئاترها و سایر فضاهای عمومی شهر دیده میشد و نسبت به سایر مجسمههای شهری که تاکنون ساخته شده بودند ویژگیهای منحصر به فرد دیگری داشتند.
مجسمه گرشاسب در حال مبارزه با اژدها یکی از نمونهای از این مجسمههای شهری است که توسط غلامرضا رحیمزاده ارژنگ ساخته شد و سال ۱۳۳۹ در میدان باغ شاه است که بعد از انقلاب به میدان حر تغییر نام داد، نصب شد
مجسمه مرد کوهنورد در میدان سربند هم سال ۱۳۳۹ ساخته و نصب شد بر اساس هویت مکانی این میدان که در گذر کوهنوردان بود، ساخته شد و بعدها به واسطه همین مجسمه بود که نام میدان به نام کوهنوردان تغییر نام داد. به نوعی این مجسمه شهری هویت بخش مکانی بود که در نصب شد.
در سال ۱۳۴۲ در بوستان شفق در محله یوسفآباد جدید سه مجسمه از پرویز تناولی در محوطه پارک نصب شدند که بنا به گفتههای کامران دیبا، معمار بوستان برای اولین بار بر خلاف سایر مجسمههایی که در شهر وجود داشت، از روی سکوی پایین آمد و در قامت یک انسان یا رهگذری که در حال عبور، در کنار مردم در بوستان قرار گرفت. مجسمه یک مرد نشسته، مردی تکه زده بر دیوار و یک زن از جمله مجسمههایی بودند که برای نصب در این بوستان به دست پرویز تناولی ساخته شدند. سالها است که این مجسمهها بخشی از این هویت این بوستان را شکل دادهاند و شهروندان تهران این بوستان را با مجسمههایش به خاطر میآورند. مجسمههایی که اگرچه امروز تنها ۲ تای آن در پارک باقی مانده اما پای ثابت عکسهایی است که مردم تهران در بوستان شفق از خود ثبت کردهاند.
از دیگر مجسمههای شهری تنوالی میتوان به مجسمه مرد رهگذر در محوطه بیرونی موزه هنرهای معاصر و در گوشه غربی پارک لاله اشاره کرد. آن طور که کامران دیبا، معمار موزه هنرهای معاصر درباره ویژگی این مجسمه نقل کرده: «مجسمه «مرد رهگذر» یه آدم خستهایه که درست توی پیادهرو جلوی درِ ورودیِ موزه روی نیمکت لمیده و داره خیابونو نگاه میکنه. میخواستم در دسترس عابرین باشه، یه رابطی بین موزه و آدمای خیابون، یه حالتی از قابل دسترس بودن هنر رو نشون بده»
مجسمههایی که جای قبلیها را گرفتند
با انقلاب ۵۷ مجسمهها هم تغییراتی جدی را تجربه کردند. مجسمههای خاندان پهلوی از سوی مردم به زیر کشیده شد.
در دوره انقلاب و ۱۰ سال پس از آن جریان مجسمهسازی شهری متوقف شد؛ اما در دهه ۷۰ با از سر گیری دوباره کلاسهای رشته مجسمهسازی در دانشگاه تهران مجسمهسازی شهری جان دیگری گرفت. از نیمه دوم دهه ۷۰ سازمان زیباسازی شهر نیز شکل گرفت و مجسمههای تازه با ایدهها و رویکردهای تازهای راهی فضاهای شهری شدند.
مجسمههای شهری چه کارکردی برای شهر دارند؟
در دهه اخیر روند نصب مجسمهها در شهر سرعت بیشتری گرفته است. هرچند برخی معتقدند که جانمایی این مجسمهها در شهر مناسب نیستند و گاهی مجسمه از کیفیت بالایی برخوردار نیستند و مردم آنها را نادیده میگیرند. با این حال مدیران شهری همچنان در تلاشاند که به شمار مجسمههایی شهری بیفزایند. در هر حال مجسمهها فرهنگسازترین عناصر فرهنگی در شهر هستند که میتواند شهر را برای شهروندانش صاحب هویت کند. با همه فراز و فرودها در این سالها جمعیت مجسمهها در شهر افزایش پیدا کرده. بعضی از مناطق تهران مثل بوستان هنرمندان، پارک جمشیدیه، فرهنگسرای نیاوران، مجسمهها به هویت اصلی مکان تبدیل شدهاند. حالا مجسمهها شهر آنقدر مهم هستند که میتوانند خبرساز باشند و جامعه به شکل و کیفیت آنها واکنش نشان میدهد.
۱۷ آذر ۱۳۹۹ – روزنامه چندرسانهای دروازه تهران